فرهنگ روستا - لالایی ها

 

     مقدمه

      لالایی ها به عنوان بخشی از فرهنگ عامه ( فولکور ) از قدیمی ترین بخشهای فرهنگی انسان تلقی می شود. زیرا نخستین جلوه بروز آن ریشه در آغاز توانایی انسان برای سخن گفتن و اندیشیدن در ابتدایی ترین جوامع انسان اولیه دارد.

      از ویژگی خاص لالایی ها شفاهی و روایی بودن آن است. این بخش از فرهنگ عامه ( فولکور) در کنار دیگر وجوه آن در رویارویی ناخواسته و از پیش تعیین نشده موردکم مهری خشن پدیده های  زندگی شهر نشینی قرار گرفت که حاصل دستاوردهای تکنولوژی و پیشرفت آن بود.بگونه ای که روستاییان پیر و مسن دیگرنمی توانند در گوش نوادگان خود لالایی بخوانند. این موضوع تبعات نا خوشایندی را در عرصه های مختلف زندگی جوانان امروز در روستا و شهر نشان می دهد.

 «لالایی نخستین پیمان آهنگین و شاعرانه ای است که میان مادر و کودک بسته می شود. رشته ای است نا مریی که از لب های مادر تا گوش های کودک می پوید و تأثیر جادویی آن خواب ژرف و آرامی است که کودک را فرا می گیرد. رشته ای که حامل آرمان ها و آرزوهای صادقانه و بی وسواس مادر است و تکان های دمادم گاهواره بر آن رنگی از توازن و تکرار می زند. این آرزوها آنچنان بی تشویش و ساده بیان می شوند که ذهن شنونده در اینکه آنها آرزو هستند یا واقعیت، بی تصمیم و سر گردان می ماند. انگار که مادر با تمامی قلبش می خواهد که بشود و می شود و حتی گاه خدا هم در برابر این شدن در می ماند.
    لالایی ها در حقیقت ادبیات شفاهی سرزمین ها هستند، چرا که هیچ مادری آنها را از روی نوشته نمی خواند و همه ی مادران بی آنکه بدانند از کجا و چگونه، آنها را می دانند. انگار دانستن لالایی و لحن ویژه ی آن – از روز نخست - برای روان زن تدارک دیده شده .
    زن اگر مادر باشد یا نباشد ، لالایی و لحن زمزمه ی آن را بلد است و اگر زنی که مادر نیست در خواندن آنها درنگ می کند برای این است که بهانه ی اصلی خواندن را فراهم نمی بیند اما بی گمان اگر همان زن بر گاهواره ی کودکی نشیند، بی داشتن تجربه ی قبلی ، بدون اینکه از زمینه ی شعر و آهنگ خارج شود، آنها را به کمال زمزمه می کند. گوِیی که روان مادرانه از همان آغاز کودکی به زن حکم می کند که گوشه ای از ذهنش را برای فراگیری این ترانه های ساده و مطبوع سفید بگذارد. شاید بتوان گفت که آنها طیف های رنگارنگی از آرزوها، گلایه ها و نیایش های معصومانه ی مادرانه هستند که سینه به سینه و دهان به دهان از نسل های پیشین گذشته به امروزیان رسیده و هنوز هم که هنوز است ، طراوت و تازگی خود را حفظ کرده اند. بگونه ای که تا کنون هیچ ترانه ی دیگری نتوانسته جایشان را بگیرد .....
    در حقیقت لالایی ها – این دیر پا ترین ترانه های فولکلوریک - آغاز گاه ادبیات زنانه در پای گاهواره هایند که قدمتشان دیگر تاریخی نیست، بلکه باستان شناختی است.
    از دو بخشی که هنگام خواندن یک لالایی به دست می آید ؛ یعنی آهنگ و شعر ؛ آهنگ به کودک می رسد و شعر از آن ِ مادر است. زیرا آنچه از نظر شنیداری برای کودک گاهواره ای دارای بیشترین اعتبار است، ضرب آهنگ لالایی است. وگرنه همه می د انیم که شعر لالایی زبان فاخری ندارد و تازه اگر هم داشته باشد، کودک گاهواره ای آن را دریافت نمی کند. تنها زمزمه و لحن گیرای مادر است که کودک را محظوظ می کند و او را می خواباند. مادر چه خوش صدا باشد و چه نباشد کودک با زمزمه ی او الفتی به هم می زند و لحن او چون جویباری در گوش های کوچکش حظ ّ و طراوت می ریزد.
    از طرفی دیگر تجربه نشان می دهد که کودکان با اینکه با لالایی بزرگ می شوند، هرگز شعر آن را یاد نمی گیرند و به طور كلی ذهن خود را موظف به فراگیری لالایی نمی کنند و زمانی هم که به حرف می آیند هرگز لالایی را به عنوان ابزار خیال خود به کار نمی گیرند. حتی دختران هم هنگام خواباندن عروسک خود، برایش لالایی نمی خوانند بلکه بیشتر سعی دارند که روی او را بپوشانند و به او امنیت بدهند. زیرا در هنگام بازی بیشتر می خواهند عروسک را در یابند، نه اینکه او را بخوابانند. اما اگر همین دخترکان بخواهند خواهر یا برادر کوچک تر خود را بخوابانند - بر اساس داشتن روان اسطوره ای مادرانه - حتما برایش لالایی می خوانند. »نقل از وبلاگ مادرانه

    محروم کردن کودکان از این لالایی های شیرین و سرشار از مهر که دل سروده مادرانی است که طی قرنها سینه به سینه گشته و پرورش یافته و به این دوران رسیده موجب بروزکم عاطفه گی - روی آوردن به خشونت و بالاخره آمادگی بسیاری از جوانان در انجام نابهنجاریها شده است.

   ویژگی های لالایی ها  

۱- لالایی ها بصورت شفاهی سینه به سینه به مادران رسیده و مادران بدون مراجعه به دستنوشته ای آنها را برای کودکان خود می خوانند.

۲- لالایی ها تبلور زیبا ترین و عمیق ترین احساسات و عواطف انسانی هستند که از زبان نزدیک ترین فرد به کودک برای او خوانده می شود.

۳- لالایی ها دلنشنین ترین آهنگ ها و ملودی هایی هستند که در گوش کودک زمزمه می شوند.

۴- لالایی ها بمنزله اولین سنگ بنای ساخت شخصیت کودک از راه ارتباط کلامی می باشند.

۵- لالایی ها دارای مضامین متناسب با شرایط زندگی کودک ساخته یا بیان می شوند. مانند دور کردن غم و اندوه از دوری نزدیکان - دلیری و چالاکی پدر یا نزدیکان - و آشنایی شنیداری کودک با واژه هایی مانند بابا- برادر - خواهر - خاله - عمه - دایی و...

۶- عموم لالایی ها متناسب با شرایط اقلیمی از پدیده های موجود در همان محل زندگی استفاده می کنند. مانند : گل پونه - گل آویشن - گل لاله - گل گندم - گل نرگس- گل خشخاش - گل بادام- گل پسته و...

     مضمون بیشتر لالایی ها ایجاد آرامش برای کودکان می باشد. این عنصر شاید انگیزه اصلی در پیدایش لالایی ها بوده باشدکه عمومابه دور از هر گونه تکلف و پیچیدگی هستند.

     در روستای ما (کن- کهن) نیز همانند بسیاری از روستاهای دیگر کشورمان لالایی هایی دل انگیز و لطیف از زبان مادران در گوش کودکان خوانده می شده است . ما پا به سن گذاشته گان این روستا هنوز آن زمزمه ها را در گوش هایمان می شنویم . در کوچ وسیع و وداع ما و مادران و پدران با این  روستا به شهرهای مختلف این میراث نیز در خطر نابودی است . بیاییم از همین امروز بسراغ مادران پیر در روستا یا شهر برویم و با احترام و کرنش از آنها درخواست کنیم تا در این سنین که به موی سپید نشسته ایم . یک بار دیگر در گوشمان لالایی بخوانند و این خوانش را بنویسیم یا ضبط کنیم تا بتوانیم از این بخش فرهنگ مان حفاظت کنیم . انشاء... 

 نمونه هایی چند از لالایی های روستای کهن :

 الا لالا گل لاله             که آب بر باغ نو می ره

الا لالا گلم باشی         همیشه در برم باشی

الا لالا گل لاله                پلنگ در کوهو(hu)می ناله

الا لالا گل زیره              بابات رفته زنی گیره

               ننت از غصه می میره

الا لالا گلم باشی         بزرگ شی همدمم باشی

الا لالا گل هامون          گلم رفته بر* بارون

الا لالا گل خشخاش      بابات رفته خدا همراش

  *بر( به فتح ب و کسر ر) = بمعنی زیر مثل بر افتو( زیر آفتاب )

فرستنده لالایی : محمدعلی محمودی کهن

a lâ lâ lâ gule lâla

ke aw bar bâqe new mi ra

a lâ lâ lâ gule lâla

polang dar kuhu minâla

a lâ lâ lâ gulam bâši

hamiše dar baram bâši

a lâ lâ lâ gule zira

bâbât rafte zani gira

nanat az quse mi mira

a lâ lâ lâ gulam bâši

buzurg ši hamdamam baši

a lâ lâ lâ gule hamon

gulam rafte bare barun

a lâ lâ lâ gule xašxâš

babat rafte xuda hamraš

 

 

            *********************

 الا لالا گل زیره             بابات رفته زنی گیره

کنیز توسیاه باشه        سر اندر پاش طلا باشه

                   **********

الا لالا گل سوسن        سرت بگذار لبت بوسم

لبت بوسم که بو داره    که باگل گفتگو داره

                       ********

الا لالا گل آلو                درخت سیب و زردآلو

که زردآلو برآورده           قبادوزم کم آورده

                    *********

 

الا لالا سیادونه           که بابات در بیابونه

              *************

a lâ lâ lâ gule zira

bâbât rafte zani gira

kanize tu siyh bâša

sar andar pâštalâ bâša

***********

a lâ lâ lâ gule susan

saret bugzâr labet busam

dâralabet busam ke bu

ke bâ gul guftugu dâra

***************

a  lâ lâ lâ gule âlu

deraxte sibu zardâlu

ke zardâlu bar âvurda

qabâ duzam kam âvurda

**************

a lâ lâ lâ gule siyâduna

ke bâbât dar biyâbuna

**************

 

 

لالایی های زیر توسط مادرم( خانم شهربانو دانشی) روایت شد:

الا لالا گلم لالا           بخواب ای بلبلم لالا

              *************

الا لا لا گلم باشی      تو میوه دلم باشی

              *************

الا لالا گلی دارم          به باشو* بلبلی دارم

            ***************

الا لالا گل دشتی**       همه رفتن تو ورگشتی

             **************

الا لالا که لالات می کنم من       نگا ور*** قد و بالات می کنم من

        *******************

لالاییت می گم خوابت نمیاد       بزرگت می کنم خوت**** نمیاد

*باشو =گهواره

**گل دشتی =گل اسفند ( همان اسفندی که دود می کنند برای...)

***ور= بر

****خوت( بکسر خ و واو )=خوابت