روح دموکراسی اسلامی در مجالس عزاداری اباعبدالله حسین علیه‌السلام

 

نقاشی، برگرفته از:هادی سیف، نقاشی قهوه‌خانه، ترجمه سیروس کرباسی، تهران: میراث فرهنگی، ۱۳۸۱

       یکی از مهم ترین نشانه‌های روشنفکری و علت‌شناسی‌های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی، توجه و موشکافی در آداب و آیینهای اجتماعی و مذهبی‌ای است که عرصه ظهور و نقش‌آفرینی مردم را فراهم می‌کند. با نگاه دقیق و علت‌شناسانه به حیات دینی و ظهور اجتماعی مردم در سوگواری‌ها و آیینهای مربوط به آن می‌توان سهم قابل توجهی از تاریخ اجتماعی و به تبع مقتضیات روشنفکری و اصلاحات را دریافت. عبدالله مستوفی در «شرح زندگانی من» ذکر مبسوطی از حیات دینی مردم ایران در دوره قاجاریه دارد و نیز جمع‌بندی‌ای بسیار عمیق و خواندنی؛ با قلمی که علامه قزوینی از آن شیرین‌تر و جذابتر سراغ ندارد.

    « ... اين بود وضع عزادارى و اين بود اخلاق مردمانى كه وجهه عمومى اين عزادارى را اداره ميكردند. آيا اين مردم بيسواد و عاميان بحت بسيط كه اسم خود را هم نمي توانستند بخوانند، اين اخلاق نيك و اين نكته‏ سنجي ها و لطيفه‏ گوئى‏ ها و حريت فكر و اراده را از كجا آموخته بودند؟

     مسلماً پاى همين منبرها و در همين اجتماعات، زيرا روضه بهانه و اصل مقصود انتشار تربيت و معلومات اسلامى در توده مردم بود. گذشته از منبر واعظ ها كه نصف بيشتر اوقات روضه را اشغال مي‌كرد، همان روضه ‏خوانها و ذاكرين هم مطالبى براى مردم مي‌گفتند كه مايه پرورش افكار و اخلاق آنها بوده ... و توده را عملاً تربيت و از همه بالاتر ايمان را در قلب آنها جايگزين و محكم مي‌كرد.

جمع شدن عارف و عامى و اعيان و اشراف و متوسط و فقير در يك مجلس و زير يك چادر و براى يك مقصود، باعث خبردار شدن طبقه توانا از حال ناتوان و بالنتيجه تراوش اعمال خير از اين طبقه و عموميت دادن فرهنگ در طبقات پائين بود. در فاصله دو روضه‏ خوان كه قليان و چاى به مردم مي‌دادند، هركس با همسايه خود در اطراف بيانات روضه‏ خوان و واعظ مذاكراتى مي‌كرد و اگر مشكلى داشت، از عالم تر از خود كه در آن مجلس زياد و اكثر نزديك به او بودند، سؤالاتى كرده و مشكل خود را حل مي‌كرد و حول‏وحوش هم از اين سؤال و جواب استفاده خود را مي‌كردند....

     در همين مجالس بود كه روح دمكراسى اسلامى، مورد بروز و ظهور پيدا مي‌كرد. فلان مرد كاسب كه طمطراق و غاشيه و اسب و نوكر فلان اعيان محل را ديده بود، در اين مجالس مي‌ديد كه پسر همين اعيان كه صاحب مجلس است، با كمال ادب و با تبسمى كه دليل رضايت او از اين عمل است، فنجان چاى را دست گرفته، دو زانوى ادب بر زمين مي‌گذارد و به او تقديم مي‌دارد. همين عمل ساده حس تعالى و برادرى و برابرى و يكرنگى را در طرفين ايجاد و بالنتيجه سبب پرورش روح و علو طبع طبقه پائين‏تر شده و روح دمكراسى را در قلب طرفين جاي‌گير مي‌كرد.

     اين بود كه در جامعه، مردمان خوب باايمان باادب در همه صنف و همه طبقه زياد بودند و همه با هم مهربان بودند، همه ادب اجتماعى داشتند و همه باايمان بار آمده بودند، در صورتيكه دولت كه وظيفه‏ دار تربيت جامعه است ابداً كارى در اين مشروع انجام نمي‌داد و دينارى در راه فرهنگ و آموزش و پرورش جامعه خرج نمي‌كرد.

     مردم، خود آموزگار يكديگر و خود حافظ اساس مسلمانى بودند. زيرا اصل‏ هاى مسلم ديانت و ايمان، از قبيل راستى و درستى و اتقاق عمل و حفظ الغيب برادر دينى و پاك چشمى و گذشت و حق گوئى و كمك بدرماندگان را هركس آموخته و زيرچاق داشت و هرجا مخالفى ميديد، نصيحت كردن مرتكب را جزو لوازم دين خود ميدانست و همين اخلاق، حريت فكر و عمل را در تمام طبقات ايجاد مي‌كرد. اگر كسى ميخواست به آدم بي‌زبان ناتوانى تعدى كند، سايرين مانع او مي‌شدند. پس، باز از حيث اخلاق هم، خود خود را اداره مي‌كردند و تا اين مجالس رويه خود را از دست نداده بود، در به همين پاشنه ميگشت.

     ولى چنانكه در سابق هم اشاره شد، از وقتي كه طبقه توانا مجالس عزادارى را وسيله تظاهر و نمايش تجمل قرار داده و مستمعين هم براى وقت‏ گذرانى باين مجالس رفتند و روضه‌خوانها هم جنبه ‏هاى اخلاقى منبرهاى خود را ترك گفته، بيشتر به ظاهرسازى پرداختند، روح و معنى هم جاى خود را به لفاظى سپرد و روضه‏ هاى طرز ملاآقاى دربندى رواج گرفت و خواب و خيال جزو حقايق گشت. روضه‏ خوان ها به نقل اخبار ضعيف پرداخته، سهل است در همان روايات هم تعبيرات زاده فكر خود را مداخله دادند و بعنوان «زبان حال» دروغ هاى ناروا به خانواده پيمبر بستند و براى سكه كردن منبر خود و درآوردن جيغ زنها، تا توانستند رطب و يابس بهم بافتند. اين وضع از اواخر سلطنت ناصر الدين شاه شروع و روزبروز قوت گرفته، در زمان مظفر الدين شاه به اوج كمال رسيد و ايمان را در مردم سست كرد.. ».

منبع: عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، تهران: زوار، ۱۳۸۴، ج۱، صص ۳۱۵-۳۱۶

جای خالی روضه خوانان روستا

      امسال مردم روستای کهن(kahn) در شرایطی به سوگواری امام حسین (ع) می پردازند که جای دو روضه خوان شهیر و بنام روستا در بین سو گواران خالی است. مرحوم مرتضایی در دو دوره ماه محرم به دلیل بیماری،تنها نظاره گر مراسم عزاداری بود و یقیناً با تأسف و دریغی در خود، از این که یارای روضه خوانی را نداشت در سوگواریها شرکت می کرد. بیش و بیشتر از او مردم روستای کهن و دیگر روستاهای همجوار، از این که از آوای روضه خوانی وی محروم بودند تأسف می خوردند. در آخرین تلاش آن مرحوم (بنا به تقاضای فراوان علاقمندان) هنگامی که در پشت بلندگو قرار گرفت دیگر از صلا و رسایی صدایش کاسته شده بود و مردم اندوهبار باور می کردند که باید از این صدایی که سالهای سال با آن مأنوس شده بودند وداع کنند. فوت آن مرحوم ضایعه ای اسفبار برای همه ما کهنی ها و روستاهای همجوار بود. جای خالی او در محرم سال گذشته به خوبی حس می شد. و امسال جای خالی او بیشتر از همیشه احساس خواهد شد.(روحش شاد و یادش گرامی باد- خدایش رحمت نماید)

         هنوز سالی از فوت مرحوم مرتضایی سپری نشده بود که به سوگ فوت مرحوم هاشمی نشستیم.مرحوم هاشمی از سلاله ارجمند سادات هاشمی و میراث دار خلف خدمت به اهلبیت بود. وی که انجام وظیفه دینی و اعتقادی خود را در ماندن و ساختن با تمامی مشکلات موجود در روستا را برگزیده بود الحق که با تمامی مشقات پیش رو سالها و دهه ها در کنار دیگر روستائیانِ باقی مانده در روستا ماند و تا توانست در رفع و رجوع مسایل مردم کوشید. حضور فعال این بزرگوار در مراسم عزاداری امام حسین (ع) حتی در آخرین محرم (سال 94) به رغم بیماری و نا توانی جسمی نشان از تعهد و دلبستگی ایشان به جایگاه و منزلت والای صاحب روزهای محرم داشت. در محرم سال پیش مردم با نگرانی به گام ها و سخنان مرحوم هاشمی می نگریستند و گوش فرا می دادند. همگان احساسی نا خوشایند و غمناک از بیماری ایشان داشتند و از عمق جان آرزوی سلامتی برای ایشان داشتند. آن مرحوم در روضه خوانی سال پیش با مسئولیتی مضاعف می خواست و تلاش کرد تا آنجا که برایش مقدور بود پاسخگوی جای خالی مرحوم مرتضایی هم باشد. همگان شاهد این تلاش بودند و آنرا ارج می گذاشتند. ولی حیف و دریغ که اجل امان نداد و ....(روحش شاد و یادش گرامی باد- خدایش رحمت نماید)

     امسال در حالی مراسم روزهای دهه اول محرم در این روستا برگزار خواهد شد که دیگر از نوای آشنا و دیرینه این دو بزرگوار بی بهره خواهیم بود. فکر نمی کنم دیگر کسی به سبک و سیاق این دو بزرگوار و پیشینیان آنان بتواند به روضه خوانی بپردازد. نمی دانم از این پس دیگر چه کسی خواهد توانست در قالب روضه خوانی سیره ی پیامبر و ائمه را با زبانی ساده و تأثیر گزار برای مردم روستا بازگو کند؟ چه کسی خواهد توانست حادثه عاشورا را در قالب داستانی واقعی با آن ظرافت هایی که روستائیان می طلبند را بیان کند؟ دیگر چه کسی خواهد توانست سنت های بومی- مذهبی مردم روستای ما را با حوصله ای فراتر از درک متجددانه ما در قالب روضه خوانی برای مراسم پُرسه اجرا کند؟ دیگر چه کسی خواهد توانست موسی وار با زبان مردم از دین و مذهب با آنها سخن بگوید و با اصول و فروع دین آشنایشان کند؟ دیگر چه کسی.....

تسلیت

 

     ضایعه فوت سید بزرگوار آقای سید ابوالحسن هاشمی را به دختران و پسر بزرگوار ایشان و تمامی همولایتی های محترم تسلیت عرض می نمائیم. برای آن مرحوم آمرزش و برای بازماندگان نیز طول عمر با سلامتی و عزت خواهانیم.

مرگ پایان راه نیست. تغییری است دیگر گونه با زیستی و زندگانی ای دیگر.آدمی در آنسوی زندگی فیزیکی خود دنیایی را رغم می زند و کارنامه ای از خود فراهم می سازد که در آن تصاویری حک می شود از شیوه رفتار و هنجارهای فردی و  اجتماعی او در دوره زندگی فیزیک ش. آدمی که زندگیش در دایره ی تنگ فردیت وی خلاصه نمی شود و کمترین لحظات عمرش صرف زندگی فردیش می شود. جاودانگی ای را برای خود رغم می زند که صفحه به صفحه کارنامه وی مجموعه ای است از تصاویری زیبا و ارزشمند ازجمع همنوعانی که او شمع محفل شان بوده است.به بیانی دیگر این گونه آدمها رشته پیوندی می شوند در جمع از هم گسیخته هم نوعان خود. یا معنی و مفهومی می شوند که در نبودشان کمبود و جای خالی چیزی فراتر از گذران زندگی روزمره بطور محسوس و شاخص برای دیگران احساس می شود. جریان و ادامه زندگی این دست از انسانها در مسیر زندگی بازماندگان همیشه زنده و جاوید خواهد ماند با اجری ممنون در نزد خالق و مخلوق.

      خانواده هاشمی از آقا سید رضا و آقا سید جواد گرفته تا آقا سید ابوالحسن از آن دست آدمیانی بودند که این گونه زیستند. نقش و یاد و خاطره ی همگی آنها در زندگی همه کسانی که با آنها آشنایی داشتند فراموش شدنی نیست. طبیب روح بودند و طبیب جسم. همدوش مردمان روستایمان زندگی کردند، در کار و تلاش و شادی و غم. و در نبودشان جای خالی ای پُر نشدنی ایجاد شده است.

    ضایعه فوت آقا سید ابوالحسن هاشمی از منظری دیگر نیز برای ما کهنی ها جبران ناپذیر است. نمی دانم از این پس دیگر چه کسی خواهد توانست در قالب روضه خوانی سیره ی پیامبر و ائمه را با زبانی ساده و تأثیر گزار برای مردم روستا بازگو کند؟ چه کسی خواهد توانست حادثه عاشورا را در قالب داستانی واقعی با آن ظرافت هایی که روستائیان می طلبند را بیان کند؟ دیگر چه کسی خواهد توانست سنت های بومی- مذهبی مردم روستای ما را با حوصله ای فراتر از درک متجددانه ما در قالب روضه خوانی برای مراسم پُرسه اجرا کند؟ دیگر چه کسی خواهد توانست موسی وار با زبان مردم از دین و مذهب با آنها سخن بگوید و با اصول و فروع دین آشنایشان کند؟ دیگر چه کسی.....

  خدایش رحمت کند آن سید بزرگوار را.

دانلود بخشی از روضه خوانی مرحوم هاشمی در محرم94

بخش دیگری از روضه خوانی محرم 94

روضه خوانی در روستای کهن

معنی لغوی روضه

در لغت نامه دهخدا چنین آمده است:

        "روضه... نوحه سرایی بر مصائب اهل بیت رسول (ص ) به نثر(است). مأخوذ از روضةالشهداء تألیف ملاحسین واعظ کاشفی ،مقابل تعزیه که نوحه سرایی به نظم است ...ملاحسین کاشفی معاصر سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوایی در قرن دهم هَ . ق . کتابی در این مورد به نام روضةالشهدا نوشت که در مجالس سوگواری آن حضرت عیناً آن کتاب را برای مردم می خواندند و خوانندگان را روضةالشهدا خوان می گفتند و کم کم روضةالشهداخوان را روضه خوان گفتندی و کلمه ٔ روضه را بر ذکر مصیبت اطلاق نمودندی . (ناظم الاطباء).
- روضه ٔ ماه محرم ؛ مجمعی که در ایام عاشورا در آنجا گرد آمده روضةالشهدا می خوانند و گریه می کنند و ماتم می گیرند.(آنندراج ) ."

  در لغت نامه معین نیز آمده "مطالب و اشعاری که هنگام عزا و سوگواری بالای منبر می خوانند."

       اما مجلس روضه خواني در روستاي كهن به مراسمي اطلاق مي شود كه بنا به درخواست مردم روستا به مناسبت هايي مانند پُرسه در گذشتگان، شب هاي ماه مبارك رمضان و يا بويژه در دهه ي اول ماه محرم در مسجد روستا  برگزار مي شود. در اين مراسم كه به مدتِ كمتر از يك ساعت به طول مي كشد واعظِ(روضه خوان) روستا به سخنراني مي پردازد. يك روضه خواني(سخنراني) در چهار مرحله انجام مي گيرد.

     مرحله اول: در اين مرحله واعظ سخنان خود را با ياد خدا و مدح پبامبر (ص) و امامان(ع) آغاز مي كند.

     مرحله دوم: سپس به پند و اندز و سخنان حكيمانه از پيامبر(ص)، امامان(ع) و بزرگان دين و حكما پرداخته مي شود. اين بخش كه بيشترين زمان يك روضه خواني را شامل مي شود. واعظ مردم را به عبادت خدا و عمل به دستورات الهي، ترك گناه و عمل به كار درست، كمك به فقرا، و بالاخره عمل به كارهاي خير كه همراه با نقل آيات قرآني و روايات مي باشد فرا مي خواند.

     مرحله سوم: در اين مرحله واعظ بنا به مناسبت روز خاص به ذكر مصيبت مي پردازد. در دهه ي اول محرم به ذكر دلاوري ها، مبارزات امام و ياران ايشان و مصايب،مشكلات و ناگواريهاي روزهاي تاسوعا و عاشورا كه متوجه امام حسين(ع) و يارانش شد و همچنين به ذكر ناملايمات اسراي كربلا پرداخته مي شود. واعظ با شور و حرارت از اين مشكلات براي مردم تعريف مي كند و مردم به گريه و ابراز تألم مي پردازند. مردم روستا اين مرحله را با عنوان"بر مصيبت زدن" مي شناسند

     مرحله چهارم: مرحله پاياني هنگامي آغاز مي شود كه مردم در اوج ناراحتي شنيدن مصايب كربلا قرار گرفته اند. در اين وقت واعظ به دعا كردن مي پردازد و در اين جا مجلس روضه خواني به اتمام مي رسد.

مجلس روضه خواني